موضوع: آيات معاد 2
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۸/۲
شماره جلسه : ۶
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
آیه 28 سوره بقره در مقام احتجاج بر مبدأ یا بر معاد!
-
دیدگاه صاحب کتاب تسنیم
-
نقد حضرت استاد نسبت به کلام صاحب تسنیم
-
جمع بندی بحث
-
فلسفه ای عدم اسناد «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» به خداوند متعال
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
عمدهترین محور بحث در این آیه 28 سوره بقره این است که خداو ند تبارک و تعالی در مقام چه امری است؟ بیان شد که آیه نمی تواند در مقام اخبار باشد، مجرد اخبار اثری ندارد، زیرا کفار، اسناد این مراحل به خداوند را قبول ندارند. در بحث گذشته گفتیم آیه شریفه در مقام احتجاج است و احتجاج نیز بر دو نحو است که یک نحوه آن مسلم مراد نیست و آن این است که گفته شود احتجاج میکند یک عدهای را خلق کردیم دوباره اماته کردیم و یک عده دیگری را زنده کردیم و به دنیا آوردیم، این اصلاً درست نیست، چنین مطلبی لغو است.یا تعبیری که در بعضی از کتابها مطرح شده این است که اگر در مقام احتجاج است باید یک حدّ وسطی را در استدلال به نحو مشترک در نظر گرفته شود، لذا اگر بگوید آن گروه اول را خلق کردیم میراندیم و بعد دوباره گروه دوم، این گروه دوم که مشترک نشد تا لسان احتجاج داشته باشد.
پس اینکه بگوییم آیه در مقام احتجاح است و گروه ها مختلف است، این خلاف ظاهر آیه است. بلکه ظاهر آیه در مقام احتجاج بنحو خطاب مشترک است و ضمیر « كُمْ» در « فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ» همهاش یک گروه است، «وَ كُنْتُمْ» خطاب به همه است نه فقط خطاب به کفار، همه «کانوا امواتاً» سپس همه را خدا احیا کرده، همه را میمیراند، همه را احیا میکند، این سیاق خطاب در «فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ» به خوبی دلالت بر این معنا دارد. این مراحل وجودی، برای همه است. منتهی آنهایی که ایمان آوردند از همین مراحل وجودی، برای ایمان شان استفاده میکنند، ولی آنهایی که ایمان نیاوردند خداوند دارد اینها را توبیخ میکند، «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
آیه 28 سوره بقره در مقام احتجاج بر مبدأ یا بر معاد!
حال که ثابت شد آیه در مقام احتجاح است، در این هنگام احتجاج بر مبدأ است یا معاد؟مرحوم علامه مجلسی (رضوان الله علیه) قائل است که آیه در مقام احتجاج بر معاد است و این آیه، یکی از آیاتی است که دلالت بر اثبات حشر می کند.
دیدگاه صاحب کتاب تسنیم
ایشان میفرماید آیه در مقام احتجاج بر معاد است و در استدلال باید این مطلب را ضمیمه کنیم، بگوئیم خدا میگوید شما مُرده بودید و من زندهتان کردم، پس باید کار من عبث نباشد اگر بخواهد عبث نباشد باید یک بار دیگر بمیرانم، میراندنم نیز نباید عبث باشد، پس باید یک حیات دائمی همیشگی باشد و هو المعاد.[1]نقد حضرت استاد نسبت به کلام صاحب تسنیم
این بیان، نیاز به مئونهی زائد و اضافه در آیه دارد. به نظر می رسد اصلاً آیه شریفه کاری به احتجاج بر معاد ندارد، بلکه در مقام احتجاج بر مبدأ است که اینها را مؤاخذه کند و توبیخ کند که چرا شما به خدا کفر میورزید در حالی که خدا شما را خلق کرده، یعنی اگر آیه این بود «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» مقصود خداوند تبارک و تعالی کامل بود، منتهی به مراحل دیگر نیز اشاره میفرمایند: «ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».به عبارت دیگر؛ اگر آیه در مقام احتجاج بر معاد باشد و بخواهد به کفار بگوید که روزی من شما را محشور میکنم و مبعوث میشوید به سوی خدا برمیگردید، اشکال این است که اینها اصلاً اصلش را قبول ندارند، خدایی را قبول ندارند تا این مرحلهی آخرش را بخواهند قبول کنند.
اصلاً کفار مبدأ را منکرند تا چه برسد به معاد، پس آیه فقط در مقام این است که چه کسی شما را خلق کرده؟ خدا میفرماید شما یک سؤالی از خودتان بکنید که چه کسی شما را خلق کرده؟ یا باید همینطوری به دنیا بیائید که این محال است یا باید یک چیزی غیر از خودتان شما را خلق کند و یا خودتان باید خالق باشید. یعنی حصر عقلی در اینجا دارد و از این سه حال خارج نیست، آدمی که به دنیا میآید یا بدون علت به دنیا میآید هیچی منشأ ندارد و همینطوری به دنیا آمده و خلق شده، یا غیر از شما باید شما را به دنیا بیاورد یعنی غیر از انسان، غیر از حیوان، غیر از آسمان و زمین، غیر از اینها باید اینها را به وجود بیاورد یا یک چیزی که خودتان خالق خودتان باشید احتمال اول و سوم واضح البطلان است.
آیات 35 و 36 سوره طور، به همین مطلب اشاره می کند خداوند میفرماید: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ»[2]، همینطوری به دنیا آمدید و خلق شدید؟«أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ»[3] یا خودتان خالق هستید؟ «أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»[4] یا آسمانها و زمین را اینها خلق کردند؟
در این آیات خداوند به کفار میگوید: شما به خلقت خودتان نگاه کنید، بهترین دلیل برای توحید این است که شما به خودتان نگاه کنید، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[5]، به خودتان نگاه کنید ببینید آیا بدون علت به دنیا آمدید؟ اینکه محال است یا با علت، علت هم اگر خودتان باشید این هم محال است. پس باید یک چیزی غیر از خودِ شما باشد، آن یک چیزی غیر از شما هم میشود خدا. یک چیزی غیر از انسان و غیر از زمین و غیر از آسمان و غیر از این موجودات مخلوق، یعنی بگوئیم یک چیزی که خودش مخلوق نیست باید خالق باشد، آن میشود خداوند تبارک و تعالی.
از آنجا که آیه در مقام اثبات مبدأ است اگر کسی این مبدأ را قبول کرد، میگوید معادتان هم دست من هست، آن را از آن طریق قبول میکند، یعنی دلیل بر مبدأ چیست؟ «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» این قسمت از آیه دلیل و احتجاج شمرده میشود، اما بقیهاش إخبار است، یعنی قسمت اول آیه، احتجاج بر مبدأ است و بقیهاش اخبار از معاد است که میفرمایند: «ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» اینها دیگر ربطی به احتجاج ندارد و در این آیه غیر از دلیل نقلی برای معاد، دلیل دیگری اقامه نشده است.
بر خلاف آنچه در تفسیر شریف تسنیم آمده که میگویند این آیه در مقام احتجاج بر معاد است، ایشان در آنجا مسئلهی خبری بودن آیه را رد میکنند و میفرمایند: چون کافر به وحی معتقد نیست لذا نمیتوان گفت در مقام إخبار محض است، کافر اصلاًقبول ندارد.
البته خود همین هم جای تأمل دارد، آدم ممکن است به یک کسی یک خبری را بگوید ولی طرف مقابل خبر آدم را قبول نداشته باشد، ولی از خبری بودن خارج نمیکند، مجرد اینکه کافر، وحی را قبول ندارد، قرینه نمیشود پس این اخباری نباشد، خیلی از خبرها در قرآن آمده مخاطبین کفار میگفتند این دروغ است، این سحر است، این مجنون است، ولی او را از خبری بودن خارج نمیکند.
ایشان در ادامه، در بحث احتجاج دو احتمال میدهند. احتمال دوم که میپذیرند و آن این است که آیه در مقام احتجاج بر معاد است، چون کفار، هم به مبدأ و هم به معاد منکرند.
در حالی که قبلا گفتیم وقتی متعلق کفر بیان میشود، بحث از مبدأ خواهد بود، وقتی خداوند میفرمایند «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ»، یعنی اصل مبدأ را قبول نداری، پس با وجود انکار به مبدأ، نمی شود آیه در مقام احتجاج بر معاد باشد. بعد هم ایشان، برای احتجاج بر معاد، مسئلهی عبث بودن در آیه شریفه که میفرمایند: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»[6] را ضمیمه می کنند.
به نظر ما این بیان، نیاز به مئونهی زائد و اضافه در آیه دارد و اصلاً آیه ارتباطی به معاد و احتجاج بر معاد ندارد، این کفار منکر مبدأند لذا قرآن اینها را توبیخ میکند میفرماید: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ»، دلیل چیست؟ کفار میگویند: خدایا چرا ما نباید کفر به تو بورزیم، خداوند میفرماید: شما مُرده بودید و من شما را زنده کرده ام. احتجاج بر مبدأ تا اینجا تمام میشود، احتجاج بر مبدأ که تمام شد، سپس مراحل دیگر را خداوند خبر میدهد میفرماید: «ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» اما بقیهی آیه و استمرار در ادامه آیه، احتجاج و استدلال نیست.
جمع بندی بحث
با استمداد از آن نور قدسی، آیه چه میفرماید؟«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ»، خدا اینها را توبیخ میکند، توبیخ که میکند باید بعد از آن دلیل بر مبدأ بیاورد، کاری به معاد ندارد. میفرماید: «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» خدا شما را زنده کرده. و در سوره طور میفرمایند: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» شما خودتان خودتان را خلق کردید، این محال است. بدون علت به وجود آمدید؟ این هم محال است پس راه سوم میماند که یک موجودی که مخلوق نیست، شما را خلق کرده باشد و آن خداوند تبارک و تعالی است. منتهی دنبالهاش میفرماید این احیای من، مراحل دیگری هم دارد «ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» اخبار میکند نسبت به موت، احیا و رجوع به خدا، دیگر ذیل آیه لسان احتجاج را ندارد.و برای کفار، دو مرحله، روشن است «أَمْواتاً» را کفار میدانند یک وقتی نبودند، «أَحْياكُمْ» نیز قبول دارند که به دنیا آمدند، خدا میگوید همین جا، من سؤالم این است که چه کسی شما را به وجود آورده، این مسئلهی اثبات مبدأ است. بعد میفرمایند: «ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ».
پس نتیجه گرفته می شود فقط صدر آیه لسان احتجاج را دارد و بقیه آیه لسان اخبار را دارد و نمی توان گفت تمام این مراحل وجودی که در آیه مطرح شده از اول تا آخرش برای رفع کفر است، بلکه فقط صدر آیه دلالت بر رفع کفر می کند.
فلسفه ای عدم اسناد «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» به خداوند متعال
در آیه شریفه، تمام مراحل به خداوند اسناد داده می شود اما چرا «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» به خداوند اسناد داده نمی شود؛ یعنی در آیه شریفه، «أَحْياكُمْ» خدا شما را احیا کرد، «يُميتُكُمْ» خدا شما را میراند، «ثُمَّ يُحْييكُمْ» خدا شما را احیا میکند چرا نفرموده خدا شما را به خودش برمیگرداند، چرا «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» به خداوند اسناد داده نشده؟ و «تُرْجَعُونَ» به صیغهی مجهول به معنای این است که رجوع داده میشوید به سوی خدا، چرا نمیگوید خدا شما را به سوی خودش برمیگرداند.اینجا جوابی که فرمودند این است که همهی امور جهان در اختیار خداست، رجوع هم یکی از حساسترین مراحل است که در اختیار خداست.
و عبارت «تُرْجَعُونَ» صیغه مجهول است مانند«وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ»[7]، همهی اشخاص ارجاع داده میشوند.
این جواب درست نیست، بله رجوع در اختیار خداست، لکن چرا در آیه رجوع را به خدا اسناد نداده. وجهاش این است که وقتی انسان از قبر بیرون میآید و روز حشر میشود آنجا دیگر ملائکه موظفاند که همهی کارها را انجام بدهند، مأموریت دارند جهنمیها را به سمت جهنم و بهشتیها را به سمت بهشت، پس بگوییم، چون امور به حسب ظاهر ولو اینکه «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[8] همه چیز در دست خداست، در دنیا و آخرت، قیامت، همه چیز دست خداست ولی به حسب ظاهر چون مأمورین دارند اینها را به سمت بهشت و جهنم روانه میکنند لذا «تُرْجَعُونَ» یا «يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ» میشود.
در باب احیا نیز، اسناد به خود خداوند باید داده شود، «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي»[9]، در مورد اماته قبلا بحث شد و اینکه اماته چه کسانی به دست خداست، اماته چه کسانی دست ملائکه است بیان شد، ولی باز اماته هم به دست خداست، احیای قیامت هم به دست خداست، اما این رجوع در عالم حشر به دست ملائکهی الهی است. البته این را شاید به عنوان یک وجهی برای «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» بشود بیان کرد.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ تسنیم، ج2،ص:590
[2] ـ «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» الطور، 35.
[3] ـ همان
[4] ـ «أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ» الطور، 36
[5] ـ «قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَيْكَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا يَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ» بحار الانوار، ج2،ص:32
[6] ـ المؤمنون،115
[7] ـ «وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ». هود، 123.
[8] ـ « يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى عَلَى اللهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ». غافر، 16.
[9] ـ « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ». الحجر، 29.
نظری ثبت نشده است .