درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 2


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۱/۲۰


شماره جلسه : ۴۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • غفلت از آخرت مذمت نه اشتغال به دنیا

  • مروری بر آیات مربوط به حیات دنیا

  • علت و مقدمه بودن «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا» برای تحقق «هم عن الاخرة هم غافلون»

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث در آیات شریفه «هفتم» و «هشتم» سوره روم بود، خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ». سؤالی كه نسبت به آیه شریفه مطرح است این است كه آیا اینها هر كدام خودش موضوع تام برای مذمت هستند؟

غفلت از آخرت مذمت نه اشتغال به دنیا
در آیه پیشین فرمود: خداوند تبارك و تعالی وعده‌ی خودش را مخالفت نمی‌كند و تخلف نمی‌كند «ولكنّ اكثر الناس لا یعلمون». حالا می‌خواهد راجع به اكثر مردم كه فاعل «یعلمون»، اكثر الناس است، دو تا مذمت ذكر كند، یك مذمت این است كه «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا» مذمت دوم «هم عن الآخرة هم غافلون»، اینها از آخرت غفلت دارند. پس آیا از آیه، دو مذمت یا یك مذمت استفاده می‌شود؟ و آن یک مذمت این است كه اكثر مردم از آخرت غفلت دارند یعنی «هم عن الآخرة هم غافلون» بیان مذمت برای اینها است اما علت اینكه چرا این مردم از آخرت غافل هستند این است كه به تعبیر صاحب كشاف یك علمی دارند مثل جهل است، «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا»، اینها چون خودشان را مشغول به دنیا كرده‌اند و مبلغ اینها از علم، همین حیات دنیا است که بخورند، بیاشامند، ساختمان درست كنند، ثروت اندوزی كنند، مسافرت كنند، همین چیزهای ظاهری دنیا است که این خودش مذمت نیست، مشغول شدن به دنیا مذمت نیست اما از آخرت غافل‌ شدن، مذمت می‌باشد.

برای اینكه مطلب روشن شود و مورد دقت قرار بگیرد سؤال این است که آیا کلمه‌ی«ظاهر» در جمله «ظاهراً من الحیاة الدنیا» در مقابل «باطن دنیا» است؟ یعنی خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید: اینها به «باطن دنیا» توجه نمی‌كنند، «باطن دنیا»، یك «باطن» متعفن، كثیف، غیر ثابت، برای كسی هم باقی نمی‌ماند. اگر گفته شود كلمه‌ی «ظاهر» در مقابل «باطن» می‌باشد به این معنا كه: خداوند اینها را مذمت می‌كند به اینکه چرا شما فقط به «ظاهر دنیا» توجه می‌كنید و چرا به «باطن دنیا» توجه نمی‌كنید، این مذمت شمرده می‌شود، از فرمایشات مرحوم علامه طباطبائی همین مطلب استفاده می‌شود كه ایشان می‌فرماید: «ظاهر» در مقابل «باطن» است و «ظاهر الحیاه الدنیا ما یقابل باطنها».

اما از كلام مجمع البیان به نقلی كه از ابن عباس دارد این است كه کلمه‌ی «ظاهر» در مقابل «باطن» نیست هر چند صاحب مجمع البیان به این جهت توجه نكرده، ولی با دقّت در آنچه از ابن عباس نقل شده معلوم می‌شود  كه «ظاهر» در مقابل «باطن» نیست بلكه خود حیات دنیا یك حیات ظاهری است و «ظاهراً من الحیاة الدنیا» یعنی امور ظاهری دنیا که دنیا و حیات دنیا امور ظاهری دارند از خوردن، آشامیدن، ثروت، قدرت، ساختمان، خانه، دامداری، كشاورزی، اینكه در عبارات ابن عباس هم آمده «یزرعون، یحصدون، یبنون»، اینها امور ظاهری دنیا شمرده می‌شوند، اصلاً امور دنیا قوامش به ظاهری بودن است نه اینكه گفته شود دنیا باطنی دارد و خداوند تبارك و تعالی مذمت می‌كند كه چرا شما آن باطن را توجهی نمی‌كنید، بلکه ظهور آیه در حیات ظاهری دنیا است «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا» و در مقام مذمت نیست.

مروری بر آیات مربوط به حیات دنیا
در این هنگام آیات دیگری از قرآن که راجع به حیات دنیا است مروری می‌كنیم تا معلوم گردد مستفاد از این آیات چیست؟

1). «أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ».[1]

2). «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»[2] (اینها دنبال متاع حیات دنیا هستند) «فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ كَثیرَةٌ».[3]

3). «وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»[4] مربوط به جایی است كه انسان دنیا را بدل آخرت قرار بدهد. اگر فقط به دنیا بسنده شود و توجهی به آخرت نشود این غرور می‌شود.

4). «إِنَّ الَّذینَ لا یرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»[5] می‌فرماید: (كسانی كه امید به لقاء ما ندارند و به همین حیات دنیا راضی شدند) یعنی آنچه مذموم است این است كه انسان حیات دنیا را بدل از آخرت قرار بدهد.

5). «اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاع‏»[6]  این آیه هم نظیر همان آیات، در مقام بیان بدلیت است.

6). «الَّذینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ»، (كسانی که حیات دنیا را بر حیات آخرت ترجیح بدهند) «یستحبون» یعنی ترجیح بدهند «وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ».[7]

7). «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ»[8]، (کسانی که حیات دنیا بر آخرت ترجیح بدهند).

8). «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا».[9]

9). «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ یرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا»[10]، «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»[11]

به قرینه آیات مذکور، استفاده می‌شود که نفس حیات دنیا، مذموم نیست بلکه آنچه برای خداوند متعال مذموم است رضایت به دنیا و اكتفا به دنیا «و اطمأنوا بها» و دنیا را بدل از آخرت قرار بدهد، پس اینكه «و ما الحیاة الدنیا إلا متاع الغرور» را بگوئیم باطن دنیا است، باطن دنیا غرور است، اما ظاهرش غرور نیست کلام نادرستی است، حال آنکه آیه ظهور در این دارد که ظاهر حیات دنیا را اگر انسان اكتفا و بسنده كرد غرور می‌شود و اگر به آن اكتفا نشود غرور نخواهد بود، اگر بدل آخرت قرار داده شود غرور خواهد بود.

در نتیجه برای معنا کردن «ما الحیاة الدنیا إلا متاع الغرور» باید به آیه «إن الذین لا یرجون لقاءنا» رجوع کرد و با توجه به این آیه معنا کرد، نه اینكه گفته شود هر کدام از اینها در یك جهتی بحث می‌كند. از حیث صناعت اصولی، حیات دنیا دو تا حكم ندارد تا گفته شود از یك حیث، این حكم را دارد و از یك حیث، حكم دیگری دارد، در قرآن، حیات دنیا موضوع است، اگر این حیات دنیا بدل از آخرت واقع شود مذموم است و این حیات دنیایی كه بدل از آخرت است یك موضوع شمرده می‌شود و حیات دنیایی كه بدل از آخرت نیست موضوع دیگری است.

بنابراین در قرآن چیزی به این نحو که خداوند تبارك و تعالی بفرماید: حیات دنیا یك ظاهری دارد و یك باطنی دارد، وجود ندارد و اینگونه نیست که خداوند تبارك و تعالی می‌خواهد به مردم بفرماید: این حیات دنیا، آسمان، زمین، انسان، موجودات، ثروت، همه چیزهایی كه وجود دارد یك ظاهری دارد و یك باطنی دارد و خداوند تبارك و تعالی می‌خواهد بگوید آن باطن خراب است؛ خیر آنچه که از آیات استفاده می‌شود این است که دنیا غیر از ظاهر چیزی نیست لذا این دنیا را اگر انسان مقدمه‌ی آخرت قرار داد، «الدنیا مزرعة الآخرة» می‌شود و اگر به این دنیا بسنده كرد، متاع الغرور می‌شود و نمی‌توان قائل شد: این دنیا یك ظاهر و یك باطنی دارد تا گفته شود مردم چرا به ظاهر آسمان نگاه می‌كنید، چرا به ظاهر زمین نگاه می‌كنید بلکه به باطن‌ها اینها نگاه كنید، به این حیوانات و موجودات در این عالم چرا به ظاهرشان نگاه می‌كنید به باطن اینها نگاه کنید، چنین چیزی از آیات استفاده نمی‌شود و آیات کاری به باطن ندارد.

نکته: نسبت به آیه شریفه «فَسُبْحانَ الَّذی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَی‏ءٍ»[12] که در بحث اسرار نماز در اوائل کتاب به آن استدلال شد گفتیم «نماز» هم یك «شیءٌ»، یك ظاهری و یك ملكوتی دارد، یك باطنی و یك ظاهری دارد اما این آیات کاری به باطن ندارد، اگر از «ملکوت کل شیء» استفاده عموم شود آیا «كل شیء» شامل ملائكه هم می شود؟ شامل مجردات هم می‌شود؟ بعید نیست كه «كل شیء» یعنی كل شیئی كه مادی و جسمانی باشد، اصلا شامل مجردات نشود. یا ممكن است «كل شیء» كل اعمال انسان باشد در نتیجه حیوانات درنده، ملکوت و مواطن نخواهد داشت، البته در مباحث پیش به «كذلك نری ابراهیم ملكوت السموات و الأرض» اشاره شد، بر فرض هم عمومیت آن پذیرفته شود و شامل دنیا شود ولی این آیات كاری به باطن ندارد.

در ضمن «ملكوت كل شیء» یعنی حقیقت معنوی و واقعی هر شیئی، و ممکن است هر موجودی، یك حقیقتی و یك باطنی در یك عالم دیگری داشته باشد، شبیه آنچه در مثل افلاطونیه گفته می‌شود، اما آن غیر از این باطنی است که مورد بحث است و این دنیا كه می‌خواهیم بگوئیم باطنی دارد، باطن خرابی دارد، ظاهرش خوب و باطن آن خراب است، آیا این باطن خراب می‌توان مصداق ملكوت قرار داد؟

و بحث تجسم اعمال که باطن آن با انجام خود عمل ایجاد می‌شود، چه اعمال خوب و چه اعمال بد، یك ظاهری دارد و یك باطنی دارد، این مورد قبول است ولی ربطی به دنیا ندارد و ظرف ظهورش در آخرت است.

علت و مقدمه بودن «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» برای تحقق «هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون‏»
پس از آیات قرآن در مورد حیات دنیا اولاً استفاده نمی‌شود كه خداوند تبارك و تعالی می‌خواهد بگوید این دنیا یك ظاهری و یك باطنی دارد و مشكل شما این است كه فقط به ظاهرش توجه می‌كنید، چرا به باطن دنیا توجه نمی‌كنید. بلکه آنچه از آیات استفاده می‌شود این است که چرا شما به حیات دنیا اكتفا می‌كنید «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا»، چرا شما حیات دنیا را بدل از حیات آخرت قرار دادید، «استحب الحیاة الدنیا علی الآخرة،»، «یستحبون الحیاة الدنیا علی الآخره».

نتیجه این می‌شود که قسمت اول آیه«يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» به منزله‌ی علت و مقدمه برای قسمت دوم «و هم عن الآخرة هم غافلون» شمرده می‌شود وقتی انسان دلبسته‌ی به دنیا شد می‌شود یا به تعبیر روایات «حب الدنیا» پیدا كرد این حب الدنیا چه زمانی به وجود می آید؟ جایی است كه انسان برای دنیا اصالت قرار بدهد،‌ دنیا را طریق و معبر برای آخرت نداند لذا حبّ به دنیا پیدا می‌كند و دلبسته شدن به دنیای ظاهری، موجب غفلت از آخرت می‌شود که مورد مذمت قرار گرفته، پس اصل اشكال این است كه شما چرا از آخرت غافل هستید، در غیر اینصورت اگر كسی به دنیا مشغول باشد و از آخرت هم غافل نباشد مورد مذمت واقع نمی‌شود.

اینکه در علم اخلاق می‌گویند اولین و مهم‌ترین عامل لغزش و گناه «غفلت» است، زیرا غفلت از خدا، غفلت از عذاب الهی، غفلت از قدرت خدا و خدا را ناظر ندانستن، سبب لغزش می‌شود و لذا می‌گویند وقتی انسان گناه می‌كند به یك معنا مؤمن هم نیست و در علم اخلاق كه موضوع تمام رذائل اخلاقی «غفلت» است و ریشه‌ی غفلت چیست؟ طبق آیه شریفه، اشتغال به دنیا است، چطور می‌شود انسان غافل می‌شود اشتغال به دنیا پیدا کردن، هر كسی هر مقداری اشتغال به دنیا داشت، منتهی «دنیا بما هی دنیا»، گاهی اوقات اشتغال به درس هم برای آدم، غفلت را به وجود می‌آورد.

مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) یك وقتی می‌خواستند در سخنرانی‌هایشان دلبستگی را مطرح می‌كنند می‌گفتند گاهی اوقات انسان به یك تسبیح دلبسته می‌شود، به یك انگشتر، وقتی آن را گُم می‌كند انگار همه چیزش را از دست داده است، این همان دلبستگی است.
اینکه در روایات می‌فرماید: «حب الدنیا رأس كل خطیئة» و از طرف دیگر ائمه معصومین(علیهم السلام)  می‌فرمایند: هر چه ما می‌گوئیم در قرآن وجود دارد، پس می‌توان گفت: ریشه این روایت مذکور، آیه هفتم سوره روم است كه «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون‏». پس در نتیجه «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» خودش یك عنوان مستقلی برای مذمت نشد.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين



[1] ـ یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیل‏»، توبه، 38.
[2] ـ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثیرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیكُمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرا»، نساء، 94.
[3] ـ همان.
[4] ـ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور. آل عمران، 185.
[5] ـ إِنَّ الَّذینَ لا یرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُون. یونس، 7.
[6] ـ اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاع‏. رعد، 26.
[7] ـ «الَّذینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فی‏ ضَلالٍ بَعید. ابرهیم، 3.
[8] ـ ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرین‏» نحل ، 107.
[9] ـ اعلی، 16.
[10] ـ نجم،29.
[11] ـ «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى»، نجم، 30
[12] ـ فَسُبْحانَ الَّذی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَی‏ءٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُون‏»، یس، 83.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .